کد مطلب:125512 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:368

غریب وطن
یارب این سرو خرامان ز كدامین چمن است

كه سر افكنده به پیش قد او نارون است



یارب این شمع دل افروز ز كاشانه ی كیست

كه فروغ رخ او جلوه ی هر انجمن است



یارب این روی چه روی است كه از غایت حسن

غیرت لطف گل سوری و رشك سمن است



این چه بوی است خدایا كه شمیم خوش آن

خوشتر از نكهت یاس و سمن و نسترن است



بوی جان از دم جانبخش صبا می آید

مگر این نفخه ی رحمان ز دیار یمن است؟



این بشیر است مگر كز بر یوسف آید

كه از او عطرفشان رایحه ی پیرهن است



هست این عطر دلاویز ز گیسوی حسن

آری این نفخه ی آن زلف شكن در شكن است



گلبن باغ نبوت، گل گلزار رسول

خلق و خلقش همه چون نام شریفش حسن است





[ صفحه 36]





آه و افسوس كه آن مظهر اسماء و صفات

از بداندیشی اشرار غریب وطن است



آه و فریاد كه آن آیت رحمت همه عمر

خسته از تیغ جفا، بسته ی بند محن است



آن سلیمان سریر كرم و فضل و كمال

كز پی تخت و نگینش یه كمین اهرمن است



سرو را سوختم از آتش دل، شمع صفت

این چه سوز است كه از داغ تو در جان من است



به عنایت نظری كن به من خسته ی زار

كه دلم در همه ی عمر به غم مرتهن است





[ صفحه 37]